۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

كارا ترين ابزار!؟

سلام! به نظرتان كاراترين ابزار براي مقابله با ايمان و اعتقاد مردم در آخرالزمان چيست؟


بسيار جالب است كه بدانيد بهترين ابزار اخلاق است!!!
بله! اخلاق. چند دليل روشن و واضح داره ببينيد:


1) به نظر شما ثمره ايمان و اعتقاد در جامعه و نمود آن بين مردم چيست؟ بله، اخلاق!
خوب من اگر بي دين باشم و اخلاق را رعايت كنم ديگر نيازي به اعتقاد نيست و اين راهبردي است براي سست كردن ايمان و اعتقادات.
"من نه نماز ميخونم و نه روزه ميگيرم و اخلاق رو رعايت مي كنم تو چرا خودت رو عذاب مي دي كه به اخلاق برسي؟"


2) خوب تمامي افراد مؤمن و معتقد در همه حالات و زمان ها خوش اخلاق نيستند و بد خلقي هايي هم دارند و اين بهترين زمان است براي تحقير و تخريب ايمان و كساني كه ايمان دارند و اعتقادات و كساني كه اعتقاد دارند!!! مي توان همچون چماقي كوفت بر سرشان!!!
"ببينم اين همون يارو نيست كه ميرفت مسجد نماز ميخوند اين همون .. نيست؟ ببين با بچه اش چيكار ميكنه ببين با زنش چطور رفتار ميكنه؟؟؟ اصلا اين آدمه؟؟؟ اينم از مسلمون هاي شما!!"


3) و در آخر اين كه جامعه به ايمان حداقلي راضي ميشه و نه حتي تلاشي نميكنه براي رسيدن به مكارم اخلاق بلكه با كمي قلقلك در مقابل مكارم اخلاق هم خواهد ايستاد!!! همانطور كه در مقابل آدم كشي هاي علي(ع) ايستادند!!! چون اخلاق حداقلي مي گويد نبايد انساني كشته بشود در حالي كه مكارم اخلاق مي گويد بكشيد كه زندگي شما در مرگ است!!!


حال به نظرتان ما به يك جامعه اخلاقي نياز داريم يا جامعه آرماني؟ (چه كسي نظريه جامعه اخلاقي را داد؟؟)


حال چه كنيم كه بين اخلاق و مكارم اخلاق مانند يكسري فريب خورده، منحرف نشويم!!! عقل مي تواند حكم كند! و عقل براي حكم كردن محتاج خوراك است و آن دلايل و بينه طرفين اين منازعه است!!


پس دوستان تعصب را كنار گذاشته و با ديدي بي طرف بنشينيد و دلايل و بينه دو طرف را بشماريد و با عقل بسنجيد! كدام طرف اخلاق است و كدام طرف مكارم اخلاق؟


من ديگر انطباق نمي دهم با اتفاقات روز و هفته و ماه و سال و دهه اي كه در آن هستيم چون مي دانم خود ميتوانيد!!! پس شروع كنيد!

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

مجادله(1)

سلام!! ببخشيد كه دير شد شروع بحث مجادله ولي براي شروع كار مختصري از آيات و احاديث موجود در اين باب رو قرار ميدم تا در پست بعدي با بررسي اين آيات و احاديث بتونيم رهيافتي بيابيم براي بحث و مجادله در دانشگاه ها با نام كرسي آزاد انديشي!
انشاالله بتونيم با بحث در راه احسن خود را از خسران هميشگي برهانيم. و بيانات رهبري عزيز را -كه قطعا رها شدن همگي از خسران را خواهانند- جامه عمل بپوشانيم.
موضوعات جديدي هم در ذهن دارم كه هر زمان سرم خلوت شد شروع ميكنم به مطرح كردن آنها!!

مجادله نكوهيده‏

آيات:

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ«3حج»
«بعضى از مردم بى‏هيچ دانشى درباره خدا مجادله مى‏كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى‏نمايند».

مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ«4غافر»
«جز آنها كه كفر ورزيدند، در آيات خدا جدال نمى‏كنند؛ پس، رفت و آمدشان در شهرها تو را نفريبد».

هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ«66آل عمران»
«هان شما [اهل كتاب] همانان هستيد كه در باره آنچه نسبت به آن دانشى داشتيد محاجه كرديد پس چرا در مورد چيزى كه بدان دانشى نداريد محاجه مى‏كنيد با آنكه خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد».

يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ«6انفال»
«با تو در باره حق بعد از آنكه روشن گرديد مجادله مى‏كنند گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‏رانند و ايشان [بدان] مى‏نگرند».

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا«54كهف»
«و به راستى در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آورديم و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد».

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ«8حج»
«و از [ميان] مردم كسى است كه در باره خدا بدون هيچ دانش و بى‏هيچ رهنمود و كتاب روشنى به مجادله مى‏پردازد».

احاديث:
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : هيچ قومى گمراه نشد مگر آن كه به بحث و جدال تكيه كرد.
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : پارساترين مردم، كسي است كه مجادله را رها كند هر چند حق با او باشد.
امام على عليه السلام : از جدال كردن بپرهيزيد كه اين كار شكّ و دو دلى به بار مى‏آورد.

مجادله نيكو

آيات:

ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ«125نحل»
«با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت بخوان و با آنان به شيوه‏اى كه نيكوترست مجادله كن. پروردگارت به كسانى كه از راه او منحرف شده‏اند داناتر و به هدايت يافتگان [نيز]داناتر است».

وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ«111بقره»
و گفتند هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد اين آرزوهاى [واهى] ايشان است بگو اگر راست مى‏گوييد دليل خود را بياوريد.

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ«46عنكبوت»
و با اهل كتاب جز به [شيوه‏اى] كه بهتر است مجادله مكنيد مگر [با] كسانى از آنان كه ستم كرده‏اند و بگوييد به آنچه به سوى ما نازل شده و [آنچه] به سوى شما نازل گرديده ايمان آورديم و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم اوييم.

احاديث:
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : ماييم مجادله گران در دين خدا.
امام عسكرى عليه السلام : در حضور امام صادق عليه السلام درباره جدال كردن در دين و اين كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام از اين كار نهى كرده‏اند ، سخن به ميان آمد ، حضرت صادق عليه السلام فرمود : از جدال كردن به طور مطلق نهى نشده، بلكه از مجادله كردن با روشى جز روش نيكوتر نهى شده ‏است.

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

مزارشريف

سلام ببخشيد كه يكم آپ كردن وب طول كشيد. چون دارم سر كلمه مجادله در قرآن تحقيق ميكنم و اينكه دوست دارم اين وبلاگ بروز بمونه(!) از امروز براي هر پست يك يا دو برچسب قرار ميدم كه نشون ميده هر پست مربوط به كدوم بحث هست! اينطوري اگر يك مبحثي كار برد ميشه با بحث هاي ديگه وبلاگ رو بروز نگه داشت!


داستان زير رو در يك كتاب ديدم! همونطور كه ميدونيد در گذشته مكان قبر امام علي(ع) همانند قبر بي بي فاطمه زهرا(س) پنهان بود! يكي از اماكني كه ميگفتند احتمال هست قبر اميرالمؤمنين آنجا باشه مزار شريف هست. اما چطور شد كه مزار شريف كه در افغانستان قرار دارد ميتواند يكي از احتمالات باشد؟ اين سؤالي بود كه در ذهن من هم بود، كه با خوندن اين داستان پي به قضيه بردم! شما هم بخونيد!
((
نقل مي كنند: اميري در افغانستان به زخم غيرقابل علاج مبتلا شد و شبي در خواب حضرت امير(ع) را ديد. حضرت به او فرمود: علاج اين زخم روغن "لا و لا" است. وي بيدار شد و به هركس ميگفت كه روغن "لا و لا" چيست؟ اظهار بي اطلاعي ميكرد، تا اينكه يكي از علماي شيعه آن سامان گفت: من مي دانم. او را نزد امير بردند و گفت: منظور حضرت روغن زيتون است. (( آيه35 سوره نور: "شجرة مباركة زيتونة لا شرقيتة و لا غربية" ))
امير زخم خود را با روغن زيتون مداوا كرد و خوب شد و آن شخص در اثر اين خدمت از مقربان امير گرديد، ولي ديگران، از جمله برخي علماي اهل تسنن نزد امير از او شكايت كردند كه وي از روافض است و به صحابه از جمله معاويه دشنام مي دهد. از اين رو، امير، مجلسي با حضور علما تشكيل داد و از آن آقا در محضر علما پرسيد كه آيا شما به معاويه دشنام مي دهيد؟ وي گفت: "بله، نه تنها به او، بلكه آن كس را كه قبل از او، خود را خليفه مي دانست عثمان را هم سب مي كنم، نيز به كسي كه او را جانشين خود كرد(خليفه ثاني) نيز دشنام مي دهم و همچنين آن كس كه او را جانشين و بعد از خود جانشين گردانيد(خليفه اول) نيز سب مي كنم."
به هر حال، بعد از اعتراف او، ارتدادش در نزد علما و قاضيان، ثابت شد، ولي پيش از صدور حكم قتل وي، امير از آنان درخواست كرد كه بگذاريد براي ادعاي خود، بينه و دليل اقامه كند و اگر نتوانست جواب بدهد، آنگاه حكم قتل او را صادر كنيد.
اطاعت نمودند و به او گفتند: اقامه ي دليل كن، به چه دليل آنها را سب مي كني؟ پاسخ داد: شما مي دانيد كه حاتم طايي يك دختر داشت كه بعد از فوت او خدمت پيغمبر اكرم(ص) آمد و حضرت به احترام پدر كافر او كه به جود و احسان معروف بود، يك گله گاو و يك گله گوسفند و شتر به او هديه داد؛ ولي همين پيغمبر اكرم(ص) بعد از رحلت خود در ميان امت يك دخت گرامي، فاطمه زهرا(س) را به يادگار گذاشت، آيا جا داشت كه حق تنها دخت پيامبر را غصب كنند و "فدك" را از دست او بگيرند؟!
اهل مجلس منقلب شدند و از جمله امير و علما به عزا و گريه پرداختند و تا مدتي كه آن شيعي در ميان آنها بود محترم بود و شايد نوشته باشند كه آنها مستبصر هم شدند.
سه سال بعد از اين قضيه آن آقا وفات كرد و با تجليل مفصل، وي را تشييع جنازه نموده و با احترام دفن نمودند و بر روي قبر او ضريح و گنبد و بارگاهي ساختند و هم اكنون نيز قبرش مورد احترام و زيارتگاه است. از قضا نام او علي و نام پدر او ابوطالب بود، لذا روي مرقد او نوشته شده است:
"هذا قبر علي بن ابي طالب"
اين جا قبر و مزار علي بن ابي طالب است
و اين مكان همان "مزار شريف" معروف است كه الآن در افغانستان مورد علاقه و احترام شيعيان است و چه كرامت ها كه از قبر او ظاهر گشته است.
))
به نقل از مرحوم آيت الله العظمي بهجت(ره)

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

"تواصوا بالحق" همان كرسي آزاد انديشي!

قسمتي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نخبگان در تاريخ 6/8/1388
((بنده گفتم كرسى آزاد فكرى را در دانشگاه ها به وجود بياوريد. خوب، شما جوانها چرا به وجود نياورديد؟ شما كرسى آزاد فكرى سياسى را، كرسى آزاد فكرى معرفتى را تو همين دانشگاه تهران، تو همين دانشگاه شريف، تو همين دانشگاه اميركبير به وجود بياوريد. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همديگر را نقد كنند، با همديگر مجادله كنند. حق، آنجا خودش را نمايان خواهد كرد. حق اينجورى نمايان نميشود كه كسى يك انتقادى را پرتاب بكند. اينجورى كه حق درست فهميده نميشود.))
به نظر من اين دقيقا تفسير "تواصوا بالحق" است!
اما مجادله چيست؟
در اين وبلاگ سعي ميكنم هم اطلاعاتي كه از جاهاي ديگه بدست ميارم رو مطرح كنم و هم تراوشات ذهني خودم رو بيان كنم! منتظر باشيد!

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

چرا والعصر؟(2)

و اما آيه3 سوره عصر! نميدونم در پست قبلي چقدر به كارهايي كه در زندگيتون كرديد و مي كنيد تفكر كرديد. و اصلا ارزش اين رو داشت كه روش تفكر كنيد يا نه؟ (اين ارزش داشتن هم جاي تفكر داره!) در هر حال ما خيلي وقت ها كه براي اولين بار روي كارهامون فكر مي كنيم حق رو به خودمون ميديم و ميگيم كه همه كارهامون مفيد بودند! بنظرتون چرا؟ فكر ميكنم چون نمي خوايم خودمون رو زير سؤال ببريم! اين بحث رو ميگذارم براي بعد اما اصل ماجرا و بحث سر اين است كه خدا چه موقع ما رو در سود و در چه زماني ما رو در خسران ميدونه!
خدا ميفرمايد همگي در خسران هستند الا الذين آمنوا
چرا؟ كساني كه ايمان آوردند؟ يعني اين همه آدم در جهان وجود دارند كه ايمان ندارند، در زيان اند؟ از اينجا ميخوام بحثم رو دو قسمت كنم يكي سود و خسران در دنيا و ديگري در آخرت!
خدا در اين آيه نگفته آمنوا به چه چيزي!
در بحث سود و زيان در دنيا ميشه آيه3 رو اينطور ديد:
الذين آمنوا) اگر كسي ميخواد كاري بكنه بايد به اون ايمان داشته باشه.
عملوا الصالحات) بايد خوب كار كنه (در حالت ديگه ميگيم بايد كار خوب كنه!)
تواصوا بالحق) بايد حق و ارزش كارش رو به ديگران بشناسونه( تبليغات در حد ارزش كار)
تواصوا بالصبر) بايد براي نتيجه دادن كارش صبر به خرج بده!
اين برداشت من هست و دوست دارم نظر شما رو بدونم!!!
اما برداشت آخرتي اين آيه:
1)      ايمان داشتن به هرچيزي كه در قرآن آمده (بعد از اين سوره در قرآن به ايمان سفارش نشده!)
2)      كار خوب كردن. هر كار صالح و شايسته اي كه در قرآن آمده كه همگي با فطرت انسان هم همسواند! ( بعد از اين سوره در قرآن عمل صالحي معرفي نشده!)
3)      دعوت به حق (در سايه عمل به امر به معروف و نهي از منكر هم ميتونه معني بشه!) اما شناساندن حق به ديگران يك پيشنياز دارد و آن شناخت حق است! هر كس ميتواند از يك مسئله واحد برداشت خودش را داشته باشد و حق را طرفي بداند اما در واقع فقط يك حقيقت وجود دارد! بنظرم منظور اين قسمت ميتونه بحث روي حق و حق شناسي باشه! بشينيم و براي شناخت حقيقت، برداشت خود از حقيقت را با ديگران در ميان بگذاريم تا بتوان حقيقت واقعي را دريافت.
(خيلي دوست دارم اين وبلاگ جايي براي اين امر باشد!)
4)      دعوت به صبر! بسيار مهم است چون هر عملي با صبر و در گذر زمان به ثمر مينشيند! اگر هم در حق شناسي يا مباحثه در حق شناسي با مشكل بزرگي مواجه شديد يا مورد اتهامي قرار گرفتيد صبر داشته باشيد، بالاخره به نتيجه خواهد رسيد. البته صبر اين نيست كه گوشه اي بنشينيم و فقط بگذاريم زمان بگذرد كه اين خود خسران است! بلكه در صبر بايد استقامت و مقاومت هم مستتر باشد!
همونطور كه در ابتداي چرا والعصر گفتم اينها برداشت من از اين سوره بزرگ است. حتما مشكلاتي بر اين نظرات وارد است. دوست دارم نظر شما رو در مورد اين سوره و برداشت هاي من بيان كنيد!