۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

"تواصوا بالحق" همان كرسي آزاد انديشي!

قسمتي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نخبگان در تاريخ 6/8/1388
((بنده گفتم كرسى آزاد فكرى را در دانشگاه ها به وجود بياوريد. خوب، شما جوانها چرا به وجود نياورديد؟ شما كرسى آزاد فكرى سياسى را، كرسى آزاد فكرى معرفتى را تو همين دانشگاه تهران، تو همين دانشگاه شريف، تو همين دانشگاه اميركبير به وجود بياوريد. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همديگر را نقد كنند، با همديگر مجادله كنند. حق، آنجا خودش را نمايان خواهد كرد. حق اينجورى نمايان نميشود كه كسى يك انتقادى را پرتاب بكند. اينجورى كه حق درست فهميده نميشود.))
به نظر من اين دقيقا تفسير "تواصوا بالحق" است!
اما مجادله چيست؟
در اين وبلاگ سعي ميكنم هم اطلاعاتي كه از جاهاي ديگه بدست ميارم رو مطرح كنم و هم تراوشات ذهني خودم رو بيان كنم! منتظر باشيد!

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

چرا والعصر؟(2)

و اما آيه3 سوره عصر! نميدونم در پست قبلي چقدر به كارهايي كه در زندگيتون كرديد و مي كنيد تفكر كرديد. و اصلا ارزش اين رو داشت كه روش تفكر كنيد يا نه؟ (اين ارزش داشتن هم جاي تفكر داره!) در هر حال ما خيلي وقت ها كه براي اولين بار روي كارهامون فكر مي كنيم حق رو به خودمون ميديم و ميگيم كه همه كارهامون مفيد بودند! بنظرتون چرا؟ فكر ميكنم چون نمي خوايم خودمون رو زير سؤال ببريم! اين بحث رو ميگذارم براي بعد اما اصل ماجرا و بحث سر اين است كه خدا چه موقع ما رو در سود و در چه زماني ما رو در خسران ميدونه!
خدا ميفرمايد همگي در خسران هستند الا الذين آمنوا
چرا؟ كساني كه ايمان آوردند؟ يعني اين همه آدم در جهان وجود دارند كه ايمان ندارند، در زيان اند؟ از اينجا ميخوام بحثم رو دو قسمت كنم يكي سود و خسران در دنيا و ديگري در آخرت!
خدا در اين آيه نگفته آمنوا به چه چيزي!
در بحث سود و زيان در دنيا ميشه آيه3 رو اينطور ديد:
الذين آمنوا) اگر كسي ميخواد كاري بكنه بايد به اون ايمان داشته باشه.
عملوا الصالحات) بايد خوب كار كنه (در حالت ديگه ميگيم بايد كار خوب كنه!)
تواصوا بالحق) بايد حق و ارزش كارش رو به ديگران بشناسونه( تبليغات در حد ارزش كار)
تواصوا بالصبر) بايد براي نتيجه دادن كارش صبر به خرج بده!
اين برداشت من هست و دوست دارم نظر شما رو بدونم!!!
اما برداشت آخرتي اين آيه:
1)      ايمان داشتن به هرچيزي كه در قرآن آمده (بعد از اين سوره در قرآن به ايمان سفارش نشده!)
2)      كار خوب كردن. هر كار صالح و شايسته اي كه در قرآن آمده كه همگي با فطرت انسان هم همسواند! ( بعد از اين سوره در قرآن عمل صالحي معرفي نشده!)
3)      دعوت به حق (در سايه عمل به امر به معروف و نهي از منكر هم ميتونه معني بشه!) اما شناساندن حق به ديگران يك پيشنياز دارد و آن شناخت حق است! هر كس ميتواند از يك مسئله واحد برداشت خودش را داشته باشد و حق را طرفي بداند اما در واقع فقط يك حقيقت وجود دارد! بنظرم منظور اين قسمت ميتونه بحث روي حق و حق شناسي باشه! بشينيم و براي شناخت حقيقت، برداشت خود از حقيقت را با ديگران در ميان بگذاريم تا بتوان حقيقت واقعي را دريافت.
(خيلي دوست دارم اين وبلاگ جايي براي اين امر باشد!)
4)      دعوت به صبر! بسيار مهم است چون هر عملي با صبر و در گذر زمان به ثمر مينشيند! اگر هم در حق شناسي يا مباحثه در حق شناسي با مشكل بزرگي مواجه شديد يا مورد اتهامي قرار گرفتيد صبر داشته باشيد، بالاخره به نتيجه خواهد رسيد. البته صبر اين نيست كه گوشه اي بنشينيم و فقط بگذاريم زمان بگذرد كه اين خود خسران است! بلكه در صبر بايد استقامت و مقاومت هم مستتر باشد!
همونطور كه در ابتداي چرا والعصر گفتم اينها برداشت من از اين سوره بزرگ است. حتما مشكلاتي بر اين نظرات وارد است. دوست دارم نظر شما رو در مورد اين سوره و برداشت هاي من بيان كنيد!